جدول جو
جدول جو

معنی یوسف قیسی کومی - جستجوی لغت در جدول جو

یوسف قیسی کومی
ابن محمد المستنصر (یا المنتصر) بالله بن محمدناصربن یعقوب قیسی کومی. فرمانروای مغرب اقصی، از موحدان است. پس از مرگ پدرش مردم بدو بیعت کردند (سال 610 هجری قمری). در روزگار او فتنه ها بالا گرفت و فرمانروایان نواحی به خودکامگی پرداختند و حکومت مرکزی ضعیف شد. در سال 620 هجری قمری گلۀ گاوی در باغ با او برخورد کرد. یکی از گاوها بر سینۀ وی زد و او را کشت. تولد یوسف به سال 594 هجری قمری بود.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ابن عبدالمؤمن بن علی قیسی کومی امیرالمؤمنین، مکنی به ابویعقوب. سومین از پادشاهان دولت موحدین مراکش بود و به سال 533 هجری قمری در تینملل به دنیا آمد. پس از وفات پدر به سال 558 هجری قمری هنگامی که در اشبیلیه بود با او بیعت کردند. یوسف پادشاهی دوراندیش، شجاع، نیکخو و آشنا به سیاست کشورداری و مردم داری بود. از علم فقه بهره داشت و به حکمت و فلسفه سخت دلبسته بود. دانشمندان از سرزمینهای مختلف به دربار وی روی آوردند، از آن جمله بود ’ابوالولیدبن رشد’. یوسف بانی مسجد اشبیلیه شد و به سال 567 هجری قمری آن را به پایان رساند. سکه های ’یوسفیۀ’ مغرب بدو منسوب است. علامت و شعار او در نوشته ها و جز آن ’الحمدﷲ وحده’ بود. وی به فتوحاتی نایل آمد که آخرین آنها حمله به شهر شنترین در باختر جزیره اندلس بود و در همین پیکار در حال محاصره زخمی برداشت و در راه برگشت به مغرب در نزدیکی جزیره خضراء درگذشت. جنازه او را به تینملل حمل کردند و در کنار قبر پدر به خاک سپردند (سال 580 هجری قمری).
لغت نامه دهخدا